ارباب صدای قدمت می آید...
♥به کنعانیان بگویید:
بوی پیراهن خونین کسی می آید... ♥
صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل |
♥به کنعانیان بگویید:
بوی پیراهن خونین کسی می آید... ♥
از فکر من بگذر خیالت تخت باشد
"من" می تواند بی تو هم خوشبخت باشد
این من که با هر ضربه ای از پا در آمد
تصمیم دارد بعد از این سر سخت باشد
تصمیم دارد با خودش با کم بسازد
تصمیم دارد هم بسوزد هم بسازد
هرچند دشوار است باید پا بگیرم
تا انتقامم را ازاین دنیا بگیرم
من خسته ام،دیوانه ام،آزار کافیست
راهی ندارم پیش رو ، دیوار کافیست
جز دردها سهمم نبود از با تو بودن
لطفا برو دست از سرم بردار؛کافیست
لج می کند جسمت بگوید زنده هستی
وقتی برایم مرده ای انکار کافیست
با ساز دنیا گرچه مجبورم برقصم
حرفی ندارم چون برایم دار کافی ست
من خسته ام،دیوانه ام،دلگیرم از تو
خود را همین امروز پس میگیرم از تو
از فکر من بگذرخیالت تخت باشد
"من" می تواند بی تو هم خوشبخت باشد
______________________
شعر: الهام دیداریان
♥ پس از مرگم
مرا زود به خاک نسپارید!
دوستانم عادت دارند دیر بیایند! ♥
قبل از هر چیز برایت آرزو می کنم که عاشق شوی،
و اگر هستی،کسی هم به تو عشق بورزد،
و اگر اینگونه نیست،تنهایی ات کوتاه باشد،
و پس از تنهایی ات،نفرت از کسی نیابی.
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید؛
اما اگر پیش آمد،بدانی چگونه به دور از نا امیدی زندگی کنی.
برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،
از جمله دوستان بد و ناپایدار؛
برخی نادوست و نارفیق و برخی دوستدار و رفیق
که دست کم یکی در میانشان بی تردید مورد اعتمادت باشد.
و چون زندگی بدین گونه است،
برایت آرزو مندم که دشمن نیز داشته باشی
نه کم و نه زیاد،درست به اندازه!
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قراردهند،
که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد
تا که زیاده به خود غره نشوی.
و نیز آرزو مندم مفید فایده باشی،نه خیلی غیر ضروری
تا در لحظات سخت،
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است،
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرپا نگاه دارد.
همچنین برایت آرزومندم صبور باشی،
نه با کسانی که اشتباهات کوچک می کنند
چون این کار ساده ای است،
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر می کنند
و با کاربرد درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی.
و امیدوارم اگر جوان هستی،
خیلی به تعجیل،رسیده نشوی
و اگر رسیده ای،به جوان نمائی اصرار نورزی،
و اگر پیری،تسلیم نا امیدی نشوی
چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد و لازم است
بگذاریم در ما جریان یابد.
امیدوارم سگی را نوازش کنی،به پرنده ای دانه بدهی
و به آواز یک سهره گوش کنی،وقتی که آوای سحرگاهی اش را سر می دهد
چرا که به این طریق،احساس زیبایی خواهی یافت
به رایگان!
امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی؛
هر چند خرد بوده باشد
و با روییدنش همراه شوی،
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.
به علاوه امیدوارم پول داشته باشی،زیرا در عمل به آن نیازمندی
و سالی یک بار پولت را جلوی رویت بگذاری و بگویی:
" این مال من است "،
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان ارباب دیگری است!
و در پایان ، اگر مرد باشی،آرزومندم زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی،شوهر خوبی داشته باشی،
که اگر فردا خسته باشید،یا پس فردا شادمان،
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیآغازید...
اگر همه اینها که گفتم برایت فراهم شد،
دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم!!!
ویکتور هوگو
♥ مترسک!
اینقدر دستهایت را باز نکن؛
کسی تو را در آغوش نمی گیرد!
ایستادگی،
تنهــــــــــــ ا ــــــــــــایی
می آورد... ♥
__________________________________
عنوان پست هم از خودم نیست!
رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن
ابتدای یک پریشانیست حرفش را نزن
گفته بودی چشم بردارم من از چشمان تو
چشمهایم بی تو بارانیست حرفش را نزن
آرزو داری که دیگر بر نگردم پیش تو
راه من با اینکه طولانیست حرفش را نزن
دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا
دل شکستن کار آسانیست حرفش را نزن
عهد بستی با نگاه خسته ای محرم شوی
گر نگاه خسته ما نیست حرفش را نزن
خورده ای سوگند روزی عهد خود را بشکنی
این شکستن نا مسلمانیست حرفش را نزن
خواستم دنیا بفهمد عاشقم گفتی به من
عشق ما یک عشق پنهانیست حرفش را نزن
عالمان فتوی به تحریم نگاهت داده اند
عمر این تحریم ها آنیست حرفش را نزن
حرف رفتن میزنی وقتی که محتاج توام
رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن
___________________________
شعر: فرامرز عرب عامری
قابل توجه دوستان و رفقا و بازدیدکنندگان محترم وبلاگ:
این وبلاگ مخاطب خاص ندارد!
♥ این روزها
بعضیا یه جوری زیرآبی میرن که دلت می خواد بهشون بگی
من نگاه نمی کنم؛
بیا بالا یه نفسی بکش لااقل خفه نشی!!!! ♥
♥رسیده ام به حس برگی که می داند،
باد از هر طرف که بیاید؛
عاقبتش
افتادن است! ♥
_____________________
سخت است؛
با بغض بنویسی با خنده بخوانند! ♥