اسلایدر

دفتر سوم - آبان91 - تنهای تنها
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ارباب صدای قدمت می آید...


به کنعانیان بگویید:

بوی پیراهن خونین کسی می آید... 

 


♥ جمعه 91/8/26 ساعت 12:12 صبح توسط " تنها "

لطفا برو دست از سرم بردار کافیست...

 

از فکر من بگذر خیالت تخت باشد

"من" می تواند بی تو هم خوشبخت باشد



این من که با هر ضربه ای از پا در آمد

تصمیم دارد بعد از این سر سخت باشد


تصمیم دارد با خودش با کم بسازد

تصمیم دارد هم بسوزد هم بسازد



هرچند دشوار است باید پا بگیرم

تا انتقامم را ازاین دنیا بگیرم


من خسته ام،دیوانه ام،آزار کافیست

راهی ندارم پیش رو ، دیوار کافیست


جز دردها سهمم نبود از با تو بودن

لطفا برو دست از سرم بردار؛کافیست



لج می کند جسمت بگوید زنده هستی

وقتی برایم مرده ای انکار کافیست


با ساز دنیا گرچه مجبورم برقصم

حرفی ندارم چون برایم دار کافی ست


من خسته ام،دیوانه ام،دلگیرم از تو

خود را همین امروز پس میگیرم از تو



از فکر من بگذرخیالت تخت باشد

"من" می تواند بی تو هم خوشبخت باشد

______________________

شعر: الهام دیداریان

 

 


♥ پنج شنبه 91/8/25 ساعت 1:0 صبح توسط " تنها "

آی! ای مردم پست:

 

♥ پس از مرگم

مرا زود به خاک نسپارید!

دوستانم عادت دارند دیر بیایند!


♥ شنبه 91/8/20 ساعت 5:22 عصر توسط " تنها "

قبل از هرچیز برایت آرزو می کنم که عاشق شوی!

قبل از هر چیز برایت آرزو می کنم که عاشق شوی،

و اگر هستی،کسی هم به تو عشق بورزد،  

و اگر اینگونه نیست،تنهایی ات کوتاه باشد،

و پس از تنهایی ات،نفرت از کسی نیابی.


آرزومندم که اینگونه پیش نیاید؛

اما اگر پیش آمد،بدانی چگونه به دور از نا امیدی زندگی کنی.


برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،

از جمله دوستان بد و ناپایدار؛

برخی نادوست و نارفیق و برخی دوستدار و رفیق

که دست کم یکی در میانشان بی تردید مورد اعتمادت باشد.

و چون زندگی بدین گونه است،

برایت آرزو مندم که دشمن نیز داشته باشی

نه کم و نه زیاد،درست به اندازه!

تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قراردهند،

که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد

تا که زیاده به خود غره نشوی.


و نیز آرزو مندم مفید فایده باشی،نه خیلی غیر ضروری

تا در لحظات سخت،

وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است،

همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرپا نگاه دارد.


همچنین برایت آرزومندم صبور باشی،

نه با کسانی که اشتباهات کوچک می کنند

چون این کار ساده ای است،

بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر می کنند

و با کاربرد درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی.


و امیدوارم اگر جوان هستی،

خیلی به تعجیل،رسیده نشوی

و اگر رسیده ای،به جوان نمائی اصرار نورزی،

و اگر پیری،تسلیم نا امیدی نشوی

چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد و لازم است

بگذاریم در ما جریان یابد.


امیدوارم سگی را نوازش کنی،به پرنده ای دانه بدهی

و به آواز یک سهره گوش کنی،وقتی که آوای سحرگاهی اش را سر می دهد

چرا که به این طریق،احساس زیبایی خواهی یافت

به رایگان!


امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی؛

هر چند خرد بوده باشد

و با روییدنش همراه شوی،

تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.


به علاوه امیدوارم پول داشته باشی،زیرا در عمل به آن نیازمندی

و سالی یک بار پولت را جلوی رویت بگذاری و بگویی:

" این مال من است "،

فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان ارباب دیگری است!


و در پایان ، اگر مرد باشی،آرزومندم زن خوبی داشته باشی

و اگر زنی،شوهر خوبی داشته باشی،

که اگر فردا خسته باشید،یا پس فردا شادمان،

باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیآغازید...

اگر همه اینها که گفتم برایت فراهم شد،

دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم!!!

ویکتور هوگو


♥ شنبه 91/8/20 ساعت 5:4 عصر توسط " تنها "

مترسک ها ایستاده می میرند...

مترسک!

اینقدر دستهایت را باز نکن؛

کسی تو را در آغوش نمی گیرد!

ایستادگی،

تنهــــــــــــ ا ــــــــــــایی

می آورد...

__________________________________

عنوان پست هم از خودم نیست!


♥ جمعه 91/8/19 ساعت 5:39 عصر توسط " تنها "

حرف رفتن می زنی وقتی که محتاج توام...

http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up5/18962645686854695029.jpg

رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن

ابتدای یک پریشانیست حرفش را نزن


گفته بودی چشم بردارم من از چشمان تو

چشمهایم بی تو بارانیست حرفش را نزن


آرزو داری که دیگر بر نگردم پیش تو

راه من با اینکه طولانیست حرفش را نزن


دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا

دل شکستن کار آسانیست حرفش را نزن


عهد بستی با نگاه خسته ای محرم شوی

گر نگاه خسته ما نیست حرفش را نزن


خورده ای سوگند روزی عهد خود را بشکنی

این شکستن نا مسلمانیست حرفش را نزن


خواستم دنیا بفهمد عاشقم گفتی به من

عشق ما یک عشق پنهانیست حرفش را نزن


عالمان فتوی به تحریم نگاهت داده اند

عمر این تحریم ها آنیست حرفش را نزن


حرف رفتن میزنی وقتی که محتاج توام

رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن


___________________________

شعر: فرامرز عرب عامری

 

قابل توجه دوستان و رفقا و بازدیدکنندگان محترم وبلاگ:

این وبلاگ مخاطب خاص ندارد!


♥ پنج شنبه 91/8/18 ساعت 1:0 صبح توسط " تنها "

به خودت نگیر!

مرداب گل نیلوفر آب آرام

این روزها

بعضیا یه جوری زیرآبی میرن که دلت می خواد بهشون بگی

من نگاه نمی کنم؛

بیا بالا یه نفسی بکش لااقل خفه نشی!!!!



♥ سه شنبه 91/8/16 ساعت 1:0 صبح توسط " تنها "

باز هم پاییز...

 

 

رسیده ام به حس برگی که می داند،


باد از هر طرف که بیاید؛


عاقبتش


افتادن است!

 

_____________________

سخت است؛

 با بغض بنویسی با خنده بخوانند! ♥


♥ جمعه 91/8/5 ساعت 9:57 عصر توسط " تنها "