اسلایدر

گفتم نرو! بمان! قسَمَت می دهم؛ ولی... - تنهای تنها
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گفتم نرو! بمان! قسَمَت می دهم؛ ولی...

       

او استکان چایی خود را نخورد و رفت

بغض مرا به دست غزل ها سپرد و رفت


گفتم نرو! بمان! قسَمَت می دهم ولی

تنها به روی حرف خودش پا فشرد و رفت


گفتم که صد شمار بمان تا ببینمت

یک خنده کرد و تا عدد دَه شمرد و رفت


گفتم که بی تو هیچم و او گفت بی نه با!

در بیت آخرین غزلم دست برد و رفت


یعنی به قدر چای هم ارزش...؟ نه بی خیال

او استکان چایی خود را نخورد و رفت

شعر: حسین زحمتکش



♥ پنج شنبه 93/2/25 ساعت 2:48 صبح توسط " تنها "