لطفا گوسفند نباشید!
پرنده که باشی
هم باید به پرواز بیندیشی،
هم رنج دام و دانه را به جانت بخری؛
حالا سنگ بچه های بازیگوش کوچه و خیابان بماند؛
پر و بال شکسته و خونی و مالی هم بماند؛
اشک و آه و بغض و حسرت، پشت میله های قفس هم بماند...
می بینی؟!
پرنده که باشی،
تنها پرنده نیستی؛
شمعی، ملتهب
که باید بسوزی و بسازی...
کوهی، پر از درد
که سنگینی اش می تواند[همین روزها] کمر بالهایت را بشکند...
آه!
هی ی ی ی یی ی روزگار...
تازه می فهمم چرا خیلی ها ترجبح می دهند"گوسفند"باشند!
دل نوشته ؛ ا.تنها ؛ برگ ریزان 1392
پی نوشت:
عنوان پست، مبادا آزرده خاطرت کند...
با تو نیستم!
♥ جمعه 92/12/9 ساعت 6:49 عصر توسط " تنها "