اسلایدر

هی روزگار... - تنهای تنها
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هی روزگار...

من زنده نیستم به تمام دلیل ها

بیهود اند نذر و دعا و دخیل ها


من مرده ام به روی سر و چشم گردنم

هی خاک پشت خاک بریزید بیل ها!


فریاد میزنی که مرا …دوست …ناگهان

گم می شود صدای تو در قال و قیل ها


دستت نمیرسد به بهاری که حک شده است

روزی به روی قامت سرد فسیل ها


موسای چشم های مرا آب برده است

هی زل نزن به چشم عزادار نیل ها


تو اولین ستاره دنباله دار و من

نسلی که منقرض شده در بین ایل ها


باید پیاده راهی هندوستان شویم

یادی نمی کنند از این خطه فیل ها

شعر: مهتاب یغما

♥ نامم را سنگی نگه می دارد...

خودم را گوری...

یادم را نمی دانم!!♥


♥ جمعه 92/8/10 ساعت 9:0 عصر توسط " تنها "